تعریف تورم (Inflation)
نرخ تورم میزان افزایش قیمت سبدی از کالاها و خدمات در یک دوره زمانی مشخص است. معمولاً نرخ رشد تورم را با درصد نشان میدهند. تورم نشانگر کاهش قدرت خرید پول ملی است. همزمان با افزایش قیمتها، هزینه کلی زندگی بالا میرود و مقامات پولی همانند بانک مرکزی اقدامات لازم را برای کنترل تورم انجام میدهند تا اقتصاد کشور با رشد ملایمی توسعه یابد. تورم به روشهای گوناگونی و بر اساس نوع کالاها و خدمات محاسبه میشود. درحالیکه تورم به معنی افزایش عمومی قیمتهاست، مخالف آن هم تورم منفی است که در آن قیمتها کاهش مییابند. در این حالت نرخ رشد تورم به زیر صفر درصد میرسد.
مثالی از تورم
فرض کنید که شخصی ۱۰ دلار را از سال ۱۹۷۵ نگه داشته باشد. در سال ۱۹۷۵ قیمت گازوئیل در آمریکا به ازای هر گالن ۰٫۵ دلار بود، یعنی میشد در سال ۱۹۷۵ با ۱۰ دلار ۲۰ گالن گازوئیل خرید. در سال ۲۰۰۰ هزینه هر گالن گازوئیل ۱٫۶ دلار بود. یعنی با همان ۱۰ دلار میشد در سال ۲۰۰۰ تنها ۶٫۲۵ گالن گازوئیل خرید. هر چند که ارزش اسمی ده دلار تغییری نکرده است، اما این مثال نشان میدهد که قدرت خرید ۱۰ دلار در طول ۲۵ سال ۶۹ درصد کاهش یافته است. این یعنی همراه با افزایش عمومی قیمتها، پول ارزش خود را از دست میدهد. به این پدیده تورم میگویند.
با این حال بایستی توجه داشت که قیمتها همواره در طول زمان افزایش نمییابند. شاید قیمتها ثابت بمانند و یا حتی کاهش یابند. به طور مثال قیمت هر بوشل گندم آمریکا در ماه مارس ۲۰۰۸ برابر ۱۱٫۰۵ دلار بود. اما در ماه اوت سال ۲۰۱۶ قیمت هر بوشل گندم به ۳٫۹۹ دلار پایین آمده بود. این یعنی در سال ۲۰۰۸ با ۱۰۰ دلار گندم کمتری میشد خرید، اما در سال ۲۰۱۶ با همان ۱۰۰ دلار میشد گندم بیشتری خریداری کرد. در این مثال قدرت خرید اسکناس ۱۰۰ دلاری در طول زمان افزایش یافته و قیمت گندم پایین آمده است. این پدیده تورم منفی نامیده میشود.
محاسبه تغییرات قیمتی یک کالا در طول زمان میتواند کار آسانی باشد، اما نیازهای انسان بیش از یک کالاست. افراد مجموعه بزرگ و متنوعی از محصولات را خریداری و مصرف میکنند. این سبد میتواند شامل مواد غذایی، فلزات، سوخت، آب و گاز و برق، حملونقل، هزینههای خدمات درمانی، تفریحی و کار باشد. شاخص تورم سعی میکند که تأثیر تغییرات قیمتی سبدی از کالاها و خدمات را ارزیابی کند و میزان تغییرات در طول یک دوره زمانی را تنها با یک نرخ نشان دهد.
چرا تورم به وجود میآید؟
افزایش قیمت ریشه تورم است، اما افزایش قیمت میتواند به خاطر عوامل زیادی باشد. در واقع منشأ اصلی تورم میتواند افزایش تقاضا، افزایش هزینه و یا تورم ساختاری باشد.
تورم ناشی از افزایش تقاضا
زمانی که رشد تقاضای کل برای کالاها و خدمات سریعتر از عرضه آن باشد، تورم افزایش مییابد. در واقع افزایش تقاضا باعث میشود تا بین عرضه و تقاضا فاصله بیفتد و تقاضا در بالای عرضه قرار گیرد. در چنین شرایطی برای اینکه بازار به تعادل برسد، قیمتها افزایش مییابد. برای مثال زمانی که تولیدکنندگان بزرگ نفت دنیا تصمیم گرفتند تا سطح تولید نفت خام را کاهش دهند، عرضه جهانی نفت خام پایین آمد. در نتیجه تقاضا افزایش یافت و قیمت نفت خام هم بالا رفت.
علاوه بر این، افزایش نقدینگی در اقتصاد هم میتواند منجر به تورم شود. زمانی که نقدینگی افزایش مییابد، انتظارات و تمایلات مصرفکنندگان بهبود مییابد و مصرفکنندگان تمایل بیشتری برای خرج کردن پیدا میکنند. این موضوع موجب افزایش تقاضا و در نتیجه افزایش قیمتها میشود. حجم نقدینگی پول میتواند به خاطر سیاستهای پولی بانک مرکزی مثل چاپ پول یا کاهش نرخ بهره باشد و یا اینکه افزایش نقدینگی به خاطر کاهش ارزش پول ملی باشد. در تمامی سناریوهای اشاره شده تقاضای کل اقتصاد افزایش مییابد و قدرت خرید پول پایین میآید.
افزایش تورم به خاطر بالا رفتن هزینهها
زمانی که هزینه مواد اولیه تولید بالا میرود، تورم هم افزایش مییابد. به طور مثال افزایش هزینههای نیروی کار برای تولید یک محصول یا ارائه خدمات و یا حتی افزایش قیمت مواد خام میتواند موجب رشد سریع تورم شود.
افزایش تورم به خاطر تورم ساختاری
زمانی که قیمت کالاها و خدمات بالا میرود، مصرفکنندگان انتظار افزایش هزینهها و دستمزدها را دارند. افزایش دستمزدها باعث افزایش هزینه کالاها و خدمات میشود و در نتیجه قیمتها دوباره افزایش مییابد. این چرخه تا زمانی که سیاستگذاران اقتصادی در بازار دخالت نکردهاند ادامه مییابد.
انواع شاخصهای تورم
شاخصهای تورم بر اساس سبدی از کالاها و خدمات انتخاب شده ایجاد میشوند و انواع مختلفی هم برای ارزیابی تورم وجود دارد. معمولترین شاخص تورمی، شاخص بهای مصرفکننده (CPI)، شاخص بهای عمدهفروشی (WPI) و شاخص بهای تولیدکننده (PPI) است.
شاخص بهای مصرفکننده (CPI)
شاخص بهای مصرفکننده میانگین وزنی قیمت سبدی از کالاها و خدماتی است که نیازهای اصلی مصرفکننده را تشکیل میدهند. این سبد شامل هزینه حملونقل، غذا و خدمات درمانی میشود. معمولاً قیمت کالاها و خدمات بر اساس قیمت خردهفروشی محاسبه میشود. تغییرات CPI برای ارزیابی هزینههای زندگی هم به کار میرود و به همین دلیل یکی از پرکاربردترین شاخصهای تورمی است.
شاخص بهای عمدهفروشی (WPI)
شاخص بهای عمدهفروشی یکی دیگر از شاخصهای تورم است. این شاخص، تورم کالاها پیش از پخش و خردهفروشی را ارزیابی میکند. درحالیکه سبد کالاهای ارزیابی شده در این شاخص از کشوری به کشور دیگر متفاوت است، اما اکثراً شامل کالاهایی میشوند که در سطح تولید یا پخش عمده قرار دارند. هر چند که اکثر کشورها از شاخص بهای عمدهفروشی استفاده میکنند، اما برخی دیگر از کشورها از شاخص بهای تولیدکننده (PPI) به جای WPI استفاده میکنند.
شاخص بهای تولیدکننده (PPI)
شاخص بهای تولیدکننده ارزیابی از تغییرات متوسط قیمتی کالاها و خدمات تولیدکنندگان داخلی است. این شاخص از دید فروشنده به بازار نگاه میکند، درحالیکه شاخص CPI از دید خریدار قیمتها را ارزیابی میکند. معمولاً تورم شاخص بهای تولیدکننده به مرور زمان به بخش مصرفکننده سرایت میکند.
توجه داشته باشید که در تمامی شاخصهای تورم اشاره شده، تغییرات قیمتی یک کالا یا خدمات میتواند تغییرات قیمتی کالاها و خدمات دیگر را خنثی کند. به همین دلیل توجه داشته باشید که این شاخصها تنها نشانگر میانگین وزنی قیمتها هستند.
اثرات تورم
تورم میتواند خوب یا بد باشد. به طور مثال افرادی که داراییهای ملموسی مثل انبار کالا یا املاک و مستغلات دارند، شاید از تورم به خاطر افزایش قیمت داراییهای خود خشنود باشند. با این حال از دید خریدار تورم چندان هم جالب نیست، چونکه با رشد تورم، خریدار مجبور است پول بیشتری برای همان کالا پرداخت کند.
افرادی که پول نقد نگه میدارند هم تورم را دوست ندارند. تورم باعث کاهش ارزش و قدرت خرید پول نقد میشود. تورم باعث افزایش سرمایهگذاریها توسط کسبوکارها و اشخاص میشود. در واقع این تورم است که دارندگان نقدینگی را تحریک میکند تا در پروژههایی با بازدهی بالاتر از تورم سرمایهگذاری کنند.
با این حال بایستی توجه داشت که همیشه در هر اقتصادی به درجهای از تورم نیاز است. تورم باعث میشود تا اشخاص حقیقی و حقوقی به جای پسانداز، پول را خرج کنند. در واقع اگر قدرت خرید پول طی سالها تغییری نکند، تفاوتی بین پسانداز و مصرف وجود نخواهد داشت. حتی شاید موجب کاهش مخارج شود و در نتیجه تأثیر منفی بر کل اقتصاد داشته باشد. چونکه با کاهش مخارج، پول در گردش در کل اقتصاد هم پایین میآید و در نتیجه فعالیتهای اقتصادی کند میشوند. به همین دلیل رشد ملایم تورم و حفظ آن در یک دامنه بهینه و مطلوب یک ضرورت است.
نرخ رشد شدید (منفی یا مثبت) تورم میتواند اثرات زیان باری برای اقتصاد داشته باشد. رشد شدید تورم میتواند شک و تردید بازارها نسبت به آینده را بالا ببرد و کسبوکارها را از اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری بزرگ دلسرد کند. چنین چیزی موجب افزایش بیکاری و هجوم مردم به خرید و انبار کردن کالاها خواهد شد. مردم به خاطر نگرانی و ترس از بالا رفتن قیمتها پول خود را سریعاً به کالا تبدیل میکنند و در نتیجه تورم به خاطر افزایش تقاضا دوباره بالا میرود. این پدیده میتواند تراز تجاری بینالمللی کشور را هم به بریزد و نرخ ارز را هم تحت تأثیر قرار دهد.
کنترل تورم
معمولاً بانک مرکزی مسئول اصلی کنترل تورم است. بانک مرکزی به کمک سیاستهای پولی و تغییر حجم نقدینگی سرعت رشد تورم را کنترل میکند. در آمریکا فدرال رزرو با تنظیم نرخ بهره سعی میکند تا به ثبات تورم و حداکثر اشتغال دست یابد. فدرال رزرو آمریکا با تعیین اهداف بلندمدت تورمی سعی میکند ثبات تورمی را حفظ کند. ثبات تورمی یا رشد ثابت تورم به کسبوکارها اجازه میدهد تا برای آینده خود برنامهریزی کنند. در واقع ثبات تورم باعث میشود تا آینده برای همه قابل پیشبینی باشد.
همچنین فدرال رزرو با تثبیت تورم به رشد اشتغال هم کمک میکند. از آنجایی که میزان اشتغال تحت تأثیر عوامل مختلفی تغییر میکند، فدرال رزرو هدف مشخصی برای سطح حداکثری اشتغال تعیین نمیکند و تنها ارزیابی شخصی مقامات فدرال رزرو است که نشان میدهد اقتصاد آمریکا در وضعیت اشتغال کامل قرار دارد یا خیر؟ منظور از سطح اشتغال کامل، نرخ بیکاری صفر درصدی نیست و در حقیقت دستیابی به چنین نرخ بیکاری هم غیرممکن است.
برخی اوقات بانکهای مرکزی به خاطر شرایط خاص اقتصادی از ابزارهای غیرمعمول و افراطی پولی برای مهار تورم و بهبود رشد اقتصادی کمک میگیرند. به طور مثال بعد از بحران مالی جهان در سال ۲۰۰۸، فدرال رزرو آمریکا با نگهداشتن نرخ بهره در نزدیکی صفر درصد و اجرای برنامه خرید اوراق قرضه (سیاستهای تسهیل مقداری پولی یا QE) سعی کرد تا با این بحران مالی مقابله کند. برخی از تحلیلگران معتقد بودند که برنامه خرید اوراق قرضه توسط بانک مرکزی موجب تزریق حجم بزرگی از پول به اقتصاد آمریکا خواهد شد و تورم به شدت بالا خواهد رفت. اما تورم در سال ۲۰۰۷ تشکیل اوج داد و در هشت سال بعد آن شاهد کاهش ملایم رشد تورم آمریکا بودیم. دلایل زیادی وجود دارد که چرا برنامه QE فدرال رزرو موجب تشدید نرخ رشد تورم یا وقوع ابر تورم نشد، اما سادهترین دلیل آن رکود اقتصادی آمریکا بود. در واقع رکود اقتصادی و افت قیمتها باعث شد تا برنامه خرید اوراق قرضه فدرال رزرو آمریکا از فعالیتهای اقتصادی حمایت کند و مانع از کاهش شدید تورم شود.
بعد از آن فدرال رزرو آمریکا هدف تورمی این کشور را ۲ درصد تعیین کرد. در حال حاضر فدرال رزرو در تلاش است تا نرخ رشد تورم را در اطراف ۲ درصد در سال نگه دارد. بانک مرکزی اروپا هم برای مقابله با کاهش شدید تورم در ناحیه یورو رو به سیاست نرخ بهره منفی و سیاستهای تسهیل مقداری پول (QE) آورد. بانک مرکزی اروپا نگران بود که شاید کاهش شدید تورم موجب رکود تورمی در ناحیه یورو شود.
پوشش ریسک تورم
بازار سهام یکی از بهترین ابزارها برای محافظت از پول نقد در برابر تورم است. با افزایش هزینه مواد اولیه، هزینه نیروی کار، حملونقل و سایر بخشها، قیمت تمام شده محصولات تولیدی و خدمات قابل ارائه شرکتها هم بالا میرود. این تورم در ادامه به قیمت سهام شرکتها هم تأثیر میگذارد. طلا و ارزهای خارجی هم برای پوشش ریسک تورم مناسب هستند. در واقع تورم موجب کاهش قدرت خرید پول ملی میشود و همین امر برای افزایش قیمت طلا و ارز کافی است.