یکی از ویژگیهای عجیب تحلیل تکنیکال، رابطه کارایی آن با میزان پیچیدگی تحلیلهاست. عده زیادی از معامله گران تازهکار فکر میکنند که هر چه نمودار شلوغ باشد و از ابزارهای تکنیکال متنوعی استفاده کنند، یعنی تحلیل قوی است و میتوان با خیال راحت به نتیجه تحلیل اعتماد کرد. این تصور غلط به اندازهای بین معامله گران تازه وارد رواج پیدا کرده که فراموش کردهاند که هدف آنها از تحلیل بازار، درک ریسکها و فرصتهای موجود در بازار است، نه پیشبینی قطعی آینده. تحلیل تکنیکال به قدری ساده و کاربردی است که برخی از تازه واردان بازار هنوز به این مسئله شک و تردید دارند. این در حالی است که بزرگان حرفه معاملهگری از سبکهای ساده تحلیل تکنیکال استفاده میکنند.
اگر به دورههای آموزشی ایران بورس آنلاین نگاه کرده باشید، حتماً با سبک پرایس اکشن آشنا شدهاید. ما نمیخواهیم در اینجا از پرایس اکشن حرف بزنیم. فقط میخواهیم معامله گران تازه وارد را با این حقیقت رودررو کنیم: تحلیل بخشی از فرآیند معاملهگری است و به تنهایی نمیتواند شما را به موفقیت برساند و تحلیلی که پیچیده است، کارایی لازم را نخواهد داشت!
تحلیل یعنی درک بازار. یعنی شناخت وضعیت فعلی و برآورد سناریوهای احتمالی. ما به کمک تحلیل تکنیکال سعی میکنیم بازار را تا جایی که امکان دارد شفاف کنیم. اما هدف از تحلیل پیشبینی قطعی و دقیق بازار نیست. بلکه در بیشتر مواقع میخواهیم نسبت ریسک و بازدهی انتظاری از معامله را به کمک تحلیل تکنیکال مشخص کنیم. تحلیلی که پیچیده باشد، سناریوهای پیچیدهای هم دارد. پیچیدگی یعنی ابهام بیشتر. وقتی همه چیز مبهم است، قدرت تصمیمگیری معاملهگر هم پایین میآید. یعنی معاملهگر تنها با استفاده از تحلیلهای پیچیده، قدرت معاملهگری خود را از بین میبرد.
تحلیلهای تکنیکالی که شامل چندین اندیکاتور یا سایر ابزارهای تکنیکال میشوند، در بهترین حالت فقط ابهامات بازار را تشدید میکنند. در کنار این اگر به تحلیل فاندامنتال هم نگاه کنید، متغیرهای بازار به قدری زیاد خواهند شد که دیگر مشاهده ساده خود بازار هم غیر ممکن خواهد بود! هدف شما از تحلیل باید شفاف کردن بازار باشد. باید تحلیل تکلیف شما را مشخص کند. خرید ریسکی است یا فروش؟ چقدر باید ریسک کنید؟ در منطقیترین حالت، بازدهی معامله چقدر خواهد بود؟ کجا باید از معامله خارج شد و تحلیل را آپدیت کرد؟
سعی کنید بازار را برای خود ساده کنید. هر وقت فکر کردید تحلیل تکنیکال شما پیچیده شده و با اما و اگر های زیادی مواجه هستید، تنها کافی است یک نمودار جدید باز کنید و از دید پرایس اکشن به بازار نگاه کنید. این تمرین ساده را حتماً امتحان کنید:
اول، اوج و کفهای بازار را پیدا کنید.
دوم، به کمک اوج و کفها روند بازار را مشخص کنید.
سوم، آیا بازار در فاز اصلاحی قرار دارد یا موج قوی و همسو با روند در جریان است؟
چهارم، بازار تا کجا میتواند حرکت کند؟ اگر صعودی است، مقاومتهای اول و دوم را مشخص کنید. اگر نزولی است حمایتهای اول و دوم را مشخص کنید.
شما در همین چهار قدم میتوانید به راحتی بازار را برای خود شفاف کنید. به همین راحتی بازار را تحلیل میکنید. حال به دنبال فرصت معاملاتی هستید؟ از اصل انطباق استفاده کنید. در روند صعودی از حمایت به دنبال پین بار یا کندل پوششی صعودی باشید. در روند نزولی از مقاومت به دنبال پین بار یا کندل پوششی نزولی باشید.
این کار یعنی تحلیل بازار. حال قدم بعدی شما باید محاسبه ریسک و بازدهی احتمالی معامله باشد. ارزیابی ریسک و بازدهی معامله به همان اندازه تحلیل مهم است. اما خیلی از معامله گران تازهکار هنوز درگیر یادگرفتن بهترین سبک تحلیلی هستند و هنوز فرصتی برای ارزیابی ریسک و بازدهی پیدا نکردهاند. اگر هدف شما از تحلیل، پیشبینی قطعی آینده باشد، مدتزمان زیادی را برای پیدا کردن بهترین سبک تحلیلی صرف خواهید کرد. هزینه زیادی پرداخت خواهید کرد و در نهایت به این نتیجه خواهید رسید که هیچ سبک تحلیلی قطعی وجود ندارد و تنها وقت و پول خود را تلف کردهاید.