از حباب تا حباب

یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۳

شاخص‌های سهام جهانی بارها سقوط‌های آزاد و شدیدی را تجربه کرده‌اند. بحران‌های مالی و اقتصادی محرک اصلی سقوط آزاد بازارهای سهام بوده‌اند. پایان چرخه اقتصادی، تغییرات در الگوی اقتصادی، رکود یا به عبارتی دیگر، بحران مالی جهانی چندین سال بود که به تأخیر افتاده بود. دوره سرخوشی از رشد اقتصاد جهانی بیش از حد طولانی شده بود و در یک دهه قبل از شوک کرونا، رکود اقتصادی در دنیا مشاهده نشده بود. بازارهای سهام آمریکا در اوج‌های تاریخی قرار داشتند. با این حال شیوع ویروس کرونا، اعمال محدودیت‌های اجتماعی برای مقابله با شیوع آن و همچنین شکست توافق اوپک پلاس (OPEC+) در اوایل ماه مارس شوک جدی را بر اقتصاد جهانی وارد کردند.
در اواسط ماه فوریه سال ۲۰۲۰، بازارهای سهام آمریکا به اوج‌های تاریخی جدیدی رسیده بودند. اما در کمتر از یک ماه، شاخص سهام S&P 500 بیش از ۲۷ درصد، شاخص سهام RTS روسیه بیش از ۳۸ درصد و شاخص سهام MSCI بازارهای نوظهور هم بیش از ۳۰ درصد سقوط کردند. تقریباً اندازه سقوط شاخص‌های سهام و سرعت وقوع آن‌ها بی‌سابقه بودند. مطالعه بحران کرونا نشان می‌دهد که وقتی رشد اقتصادی ادامه دارد و شاخص‌های سهام اوج‌های جدیدی را ثبت می‌کنند، باید برای یک بازگشت سریع و بزرگ در بازار آماده شد.

از حباب تا حباب

بعد از این‌که فدرال رزرو آمریکا توانست تورم دهه ۱۹۸۰ را مهار کند، رو به سیاست مدیریت نرخ بهره آورد. این سیاست معمولاً با اصطلاح “از حباب تا حباب” شناخته می‌شود. با افت نرخ رشد تورم و همچنین انتظارات تورمی، فدرال رزرو در مواجه با اولین افت رشد اقتصادی اقدام به کاهش نرخ بهره کرد. بعد از بهبود تورم و رشد اقتصادی، فدرال رزرو با احتیاط نرخ‌های بهره را بالا آورد. افزایش نرخ بهره تنها به‌اندازه‌ای بود که رشد اقتصادی متوقف نشود و بحران مالی در بازارهای سهام به وجود نیاید. این یعنی از دهه ۱۹۸۰ تا به امروز در هر چرخه تجاری، نرخ‌های بهره به تدریج پایین و پایین‌تر آمده‌اند.
فدرال رزرو آمریکا به طور افراطی و سریع نرخ‌های بهره را پایین می‌آورد، اما زمانی که می‌خواهد نرخ بهره را افزایش دهد، با آرامش و به تدریج این کار را می‌کند. نتیجه این اقدام فدرال رزرو پایین آمدن نرخ بهره به مرور زمان است. به همین دلیل چرخه‌های تجاری و اقتصادی بعد از دهه ۱۹۸۰ سناریوی مشابهی داشته‌اند: سیاست‌های انبساطی (کاهش نرخ بهره و تزریق پول به اقتصاد) نه‌تنها منجر به رشد اقتصادی می‌شود، بلکه قیمت دارایی‌های مالی را هم افزایش می‌دهد!
بالا رفتن قیمت دارایی‌ها باعث اختلال در تخصیص سرمایه می‌شود. بازارها و کلاس جدیدی از دارایی‌های مالی به وجود می‌آیند که دو ویژگی مشترک دارند: اهرم بالا و حساسیت قیمت دارایی‌ها به پیش‌بینی فعالین بازار. گاهی اوقات اهرم یا همان خریدهای اعتباری و حدس و گمان‌های فعالین بازار باعث به وجود آمدن حباب قیمتی در دارایی‌ها می‌شوند و در نهایت با کاهش تمایلات ریسک‌پذیری سرمایه‌گذاران، بازارها اصلاح می‌شوند و رشد اقتصادی کُند می‌شود. اصلاح در بازارهای مالی و مداخله قانون‌گذاران در بازار باعث می‌شود تا اختلالات به وجود آمده در توزیع سرمایه برطرف شوند. همین اقدامات باعث رشد اقتصادی در چرخه بعدی می‌شوند.

بحران سال ۱۹۹۸

در سال‌های ۱۹۹۶-۱۹۹۷ قانون‌گذاران آمریکایی برای جلوگیری از وقوع رکود اقتصادی به کاهش نرخ‌های بهره روی آوردند. این کاهش نرخ بهره (سیاست‌های انبساطی) در بازارهای نوظهور بازتاب بیشتری داشت. پیش از بحران سال ۱۹۹۸ سقوط ارزهای اصلی آسیایی به‌نوعی از بحران مالی بزرگ‌تری حکایت داشتند. کشورهای آسیایی مدت‌ها از نرخ ارز ثابت استفاده می‌کردند تا سرمایه‌گذاران بلندمدت و صادرکنندگان را جذب کنند. اما تضعیف ارزش یوان چین در سال ۱۹۹۴ باعث شده بود تا واردات از کشور چین ارزان‌تر و جذاب‌تر از همسایگان جنوبی باشد. تا قبل از ۱۹۹۶ هم فدرال رزرو آمریکا به دنبال تقویت ارزش دلار آمریکا بود و به نوعی جریانات سرمایه‌ای را به سمت خود کشیده بود و بر صادرات کشورهای آسیایی آسیب زده بود. کشورهای آسیایی که آسیب دیدند، نظام ارزی با پشتوانه دلاری داشتند.
در دسترس بودن وام‌های ارزان باعث شده بود تا سطح بدهی شرکت‌های آسیایی به‌شدت افزایش یابد. این در حالی است که بازدهی دلاری سرمایه‌گذاری‌ها به خاطر تضعیف ارزش پول‌های محلی بسیار پایین بود. به همین دلیل خروج سرمایه‌گذاران غربی از آسیا شروع شد و همین جریان خروج سرمایه باعث وحشت در بازارهای مالی شد. در واقع کسب‌وکارها از بحران اعتباری ترسیده بودند. مقامات دولتی سعی کردند تا با افزایش نرخ بهره، مانع از خروج سرمایه شوند، اما این تلاش‌های دولتی نتیجه‌ای نداشتند.
دولت‌های آسیایی مجبور شدند تا نظام ارزی ثابت با پشتوانه دلار آمریکا را رها کنند و نظام ارزی شناور را جایگزین کنند. بعد از این اتفاق، ارزهای محلی آسیایی به شدت سقوط کردند. به طوری که در اوج بحران مالی (دسامبر ۱۹۹۷ تا ژانویه ۱۹۹۸)، روپیه اندونزی بیش از ۸۰ درصد در برابر دلار آمریکا سقوط کرد. ارزهای تایلند و کره جنوبی هم بیش از ۵۰ درصد تضعیف شدند. ارزهای محلی مالزی و فیلیپین هم تقریباً ۴۰ درصد سقوط کردند. شاخص سهام MSCI اقتصادهای نوظهور در ماه ژوئیه سال ۱۹۹۷ به اوج تاریخی رسید، اما در سپتامبر سال ۱۹۹۸ بیش از ۵۸ درصد سقوط کرده بود.

بحران مالی سال 1997-1998 آسیا

بحران مالی آسیا که در سال ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ به وجود آمد، بیشتر به دلیل سیاست های پولی فدرال رزرو آمریکا بود. سقوط ارز های محلی و تغییر نظام های ارزی کشور های آسیایی پیامد های بحران مالی بودند.

بحران مالی سال ۲۰۰۸

هر بحران مالی، حباب خود را دارد. در سال ۲۰۰۸ حباب قیمتی بزرگی در بخش وام‌های رهنی مسکن آمریکا به وجود آمد. در حالی که نرخ‌های بهره در حال کاهش بودند، تقاضا برای ابزارهای مالی با درآمد ثابت از سوی صندوق‌های سرمایه‌گذاری و بانک‌ها در حال افزایش بود. در همین حال قیمت املاک و مستغلات آمریکایی هم در حال افزایش بود و سرمایه‌گذاران خصوصی بسیاری جذب این بازار شده بودند. به همین دلیل وام‌های رهنی اعطایی به افرادی که واجد شرایط دریافت وام نبودند هم افزایش یافت. چون‌که تصور می‌شد با افزایش قیمت مسکن اگر خریدار نتواند وام رهنی را بازگرداند، با فروش ملک می‌توان وام را تسویه کرد.
بانک‌هایی که اقدام به ارائه وام‌های ریسکی کرده بودند، تصمیم گرفتند که این وام‌ها را در قالب ابزارهای مالی جدیدی به صندوق‌های سرمایه‌گذاری بفروشند. دلیل اصلی محبوبیت خرید ابزار جدید مالی توسط صندوق‌های سرمایه‌گذاری، رتبه‌بندی‌های عجیب آن‌ها بود. در واقع مؤسسات رتبه‌بندی، درجه اعتباری بالایی را برای ابزار مالی جدید ثبت کرده بودند. در حالی که دارایی اصلی و پایه‌ای ابزار جدید مالی، وام‌های رهنی بود که به افراد با رتبه اعتباری ضعیف اعطا شده بودند. یعنی وام گیرندگان توان بازپرداخت وام را نداشتند.
در بهار سال ۲۰۰۸ بانک سرمایه‌گذاری Bear Stearns که در زمان خود از بزرگان بازار بود و در ابزار مالی جدید سرمایه‌گذاری کرده بود، اعلام ورشکستگی کرد. تا تابستان سال ۲۰۰۸ مشخص شد که ابزار جدید مالی که پشتوانه وام رهنی داشتند، هیچ ارزش ندارند و یک حفره تریلیون دلاری را در بازار ایجاد کرده‌اند! سقوط چندین بانک سرمایه‌گذاری بزرگ آمریکا (مثل Lehman Brothers) باعث وقوع رکود اقتصادی بی‌سابقه جهانی شد. این بحران اقتصاد جهانی به تمام کشورهای دنیا آسیب وارد کرد.
در اواخر سال ۲۰۰۷، شاخص S&P 500 به اوج رسیده بود و از آن موقع تا مارس سال ۲۰۰۹ تقریباً ۵۶ درصد پایین آمده بود. شدیدترین حرکت نزولی شاخص S&P 500 آمریکا در دوره سپتامبر – نوامبر سال ۲۰۰۸ اتفاق افتاد. در این مدت شاخص ۳۶ درصد سقوط کرده بود. شاخص S&P 500 در سال ۲۰۱۳ توانست آسیب‌های سال ۲۰۰۸ را جبران کند.
بحران مالی سال ۲۰۰۸ ترس وحشتناکی را در بازارهای مالی به راه انداخت. بسیاری از سرمایه‌گذاران تصمیم گرفتند تا اوراق رهنی و سهام شرکت‌های ریسکی را بفروشند و در دارایی‌های امن سرمایه‌گذاری کنند. بعد از سقوط بازار اوراق مشتقه مالی، قراردادهای آتی کالا هم تحت تأثیر قرار گرفتند. بحران مواد غذای جهانی به راه افتاد و قیمت نفت خام به شدت افزایش یافت.
دولت‌ها و بانک‌های مرکزی دنیا از سه طریق با بحران مالی مقابله کردند. اول سیستم مالی را هدف قرار دادند و از ورشکستگی مؤسسات مالی بزرگ جلوگیری کردند. دوم، نرخ‌های بهره را به پایین‌ترین سطح ممکن رساندند و محرک‌های مالی را از طریق خرید دارایی (QE) به سیستم اقتصادی تزریق کردند. سوم، مقررات جدیدی برای بانک‌ها و صندوق‌های سرمایه‌گذاری وضع کردند تا هر کسی نتواند ابزار مالی جدید و “سمی” خلق کند. سیاست‌های انبساطی بانک‌های مرکزی به اقتصادها اجازه داد تا خود را ترمیم کنند. این دوره رشد و رونق اقتصادی تا همین چند ماه پیش (پیش از مارس ۲۰۲۰) و به مدت بیش از ۱۰ سال ادامه داشت.

بحران مالی سال 2008 فارکس

برداشتن قوانین و مقررات سف و سخت مالی باعث شد تا برخی از بانک ها، دارایی های مالی جدید و ریسکی خلق کنند، که در نهایت منجر به بحران مالی سال ۲۰۰۸ شد.

استراتژی‌هایی که در بحران‌های مالی قبلی موفق بودند

معتبرترین استراتژی در دوره‌های بحران، منتظر ماندن برای نوسانات شدیدی در دارایی‌های امن و حافظ ارزش است. به طور سنتی دلار آمریکا، فرانک سوئیس، ین ژاپن و اونس طلای جهانی دارایی‌های امن بازار تلقی می‌شوند. اونس طلای جهانی در دوره بعد از بحران سال ۲۰۰۸ عملکرد خوبی را به نمایش گذاشت. هر چند که در زمان وقوع بحران به اندازه ۲۵ درصد سقوط کرد، اما به کمک سیاست‌های انبساطی مالی و پولی دولت‌ها رالی صعودی سریع و بزرگی را شروع کرد.
در دوره‌های بحران، تنها یک استراتژی جواب می‌دهد: خرید دارایی‌های ارزان و فروش آن‌ها در قیمت‌ها بالاتر. در سال ۲۰۰۹ فرصت‌های زیادی برای خرید در بازارهای سهام وجود داشت. در بحران سال‌های ۱۹۹۸ و ۲۰۰۸ خرید سهام‌های ارزان قیمت نتیجه خوبی به همراه داشت. به خصوص که در آن دوره شاهد تضعیف ارزش ارزهای محلی بودیم. در بحران مارس سال ۲۰۲۰ هم بعد از سقوط سریع و شدید بازار سهام، شاهد بازگشت صعودی سهام شرکت‌ها بودیم. به طوری که برخی از شرکت‌ها در مدت کمی توانستند تا ۳ برابر کف قیمتی مارس رشد کنند.

بهترین ترکیب سبد دارایی در دوره‌های بحران مالی

نقد
در دوره بحران باید سرمایه‌گذار نقدینگی کافی در سبد دارایی خود داشته باشد. در این دوره اتفاقات زیادی خواهد افتاد و به همین دلیل اگر سرمایه‌گذار نقدینگی نداشته باشد، توانایی فعالیت در بازار را هم نخواهد داشت.
وام
در دوره بحران نباید از وام استفاده کرد. اهرم باید به حداقل مقدار ممکن کاهش یابد. وقتی دارایی را با اهرم یا اعتبار می‌خرید، نوسانات بازار می‌توانند به راحتی شما را مجبور به فروش کنند. بدترین اتفاقی که برای سرمایه‌گذار می‌تواند روی دهد، فروش اجباری یک دارایی است.
تنوع در کلاس دارایی‌ها
در هر چرخه تجاری، دارایی مشخصی وجود دارد که بهتر از سایرین عمل می‌کند. تقریباً پیش‌بینی این‌که کدام دارایی بیشتر از سایرین رشد خواهد کرد، کار سختی است. با این حال وقتی بحران به پایان رسید، تمامی دارایی‌ها رشد خود را شروع خواهند کرد و به نوعی افت‌های گذشته را جبران خواهند کرد. در این دوره برخی از دارایی‌ها رشدی سریع و برخی دیگر هم رشد ضعیف‌تری خواهند داشت.
سرمایه‌گذاری در شرکت‌های متنوع
شاید بعد از بحران مالی برخی از شرکت‌ها دیگر وجود خارجی نداشته باشند! به همین دلیل باید در شرکت‌های مختلفی سرمایه‌گذاری کرد.
استراتژی مدیریت ریسک
توزیع ریسک سرمایه‌گذاری به کمک سبد دارایی به تنهایی نمی‌تواند از ثروت شما محافظت کند. شما باید استراتژی مشخصی داشته باشید تا به اهداف بلندمدت سرمایه‌گذاری خود دست یابید. حتماً آستانه تحمل ریسک خود را مشخص کنید.